هست سنی را یکی تسبیح خاص |
|
هست جبری را ضد آن در مناص |
سنی از تسبیح جبری بیخبر |
|
جبری از تسبیح سنی بی اثر |
این همیگوید که آن ضالست و گم |
|
بیخبر از حال او وز امر قم |
و آن همی گوید که این را چه خبر |
|
جنگشان افکند یزدان از قدر |
گوهر هر یک هویدا میکند |
|
جنس از ناجنس پیدا میکند |
قهر را از لطف داند هر کسی |
|
خواه دانا خواه نادان یا خسی |
لیک لطفی قهر در پنهان شده |
|
یا که قهری در دل لطف آمده |
کم کسی داند مگر ربانیی |
|
کش بود در دل محک جانیی |